صدای ناقوس

صدای ناقوس

در میان جنگلی انبوه ازدرختان کاج در دامنه کوهی بلند دهکده زیبایی بود که قدمت آن به بیش از چند صد سال می رسید. دهکده توسط کوههای بلند احاطه شده بود دراین دهکده مردانی بلند قد ولاغر اندام با چشمانی به رنگ آبی تیره و موهایی بلوند و پوستی سفید و زنانی نیز با همین اوصاف و بسیارزیبا درآنجا زندگی می کردند. کسی نمی دانست که ساکنین آن دهکده از کجا آمده بودند. شبهای مهتابی با غروب خورشید در پشت کوههای بلند که به کوهستان نفرین شده معروف بود وبا گذشت پاسی از شب طنین صدای مهیب و وحشتناک ناقوس در کوهستان می پیچید.با آنکه هوا تاریک شده بود اما آسمان درآن شب به رنگ خون بود. قرمز و لحظه به لحظه هم رنگ آن تیره ترمیشد.ناگهان لکه های سیاهی درآسمان پدیدارشدند. لکه ها هر لحظه بزرگ وبزرگترمی شدند تا اینکه به نزدیکی زمین رسیدند.